راستینراستین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

راستین جون :گل باغ زندگی

من13ماهم تموم شد

سلام بر همگی من دیگه بزرگ شدم و وارد ١٤ماهگی شدم من بلدم الهی شکر کنم            خدایا شکرت خدایا ممنونم الان همه جا از من میخوان که الهی شکر کنم اولین خبر این ماهم اینکه برای اولین بار رفتم آرایشگاه وموهامو کوتاه کردم اولش ساکت بغل بابام نشسته بودم ولی بعدش کم کم گریه ام گرفت هی مامانم ونشون میدادم ومیخواستم برم بغل مامانم البته زیاد طول نکشید هی سرمو تکون میدام ولی راحت شدم وموهام کوتاه شد ومرتب       عاشق بازی تو بالکنم تا به هدفم برسم جیغ های بلند میزنم      هر کی از خونمون بره منم تا طبقه پایین میرم وخودم باید دگمه آسانسو...
26 فروردين 1392

از19فروردین91تا92

راستین جونم سلام     می نی {نی نی}   باپ {آب}   بده {بده  بازکن  بریم}            اِیی {سلام من خوشحالم}    دا {دالی}                  تی سی {جی جی}           پیتی {سگ گربه} اینا شیرین زبونیای جدیدتوهستن   قدرت خدا رو قربون که تو یه سال نوزاد آدم اینقدر عوض میشه پارسال تو چنین روزی برات مهمونی گرفتیم برامون این روزها حال وهوای دیگه داشت نه عید دیدنی رفتیم ونه مسافرت ولی همه روزها عا...
19 فروردين 1392

سیزده بدر

سلام راستین جونم امسال ١٣بدر دومین حضور تو بودحسابی خسته شدیم بااینکه دم ظهر رفتیم باغ هر سال همه عمو ها وعمه ها نهار میاوردن میرفتیم اما امسال ما سه نفری برای نهار رفتیم باغ وبعد نهار همه اومدن وحسابی خوش گذشت ولی تا بقیه بیان تو منو بابا رو خیلی خسته کردی چون راه نمیری مجبور بودیم همش بغلت کنیم تا میذاشتیمت زمین چهار دست وپا میشدی و با سرعت میرفتی واز خاک خوردنم که بدت نمیاد هنوزم خاک گلدون بزرگ وتوخونه خالی میکنی و گاهی میخوری     تا اینکه نیروهای کمکی اومدن ودیگه ما نمیدیدمت از این بغل به اون بغل البته بیشتربامژده بودی تا اینکه ساعت حدودأ٧خوابیدی تا تاریکی هوا به عصرونه خوش مزه که زن عمو ها...
18 فروردين 1392

ببخشید دومین نوروز چگونه گذشت2

                      سفره هفت سین سال٩٢         اینام عیدی های مامان رها به راستین                     این پیانیست معروف کسی نیست جز راستین خان تا میریم خونه خاله الهه پشت پیانو تبسم میشینی و دیگه پایین نمیای تا برت میداریم جیغ میزنی امسال هر جا عید دیدنی رفتیم حسابی شلوغ کردی یکی دو جا آروم بودی همش میخواستی بری و به همه چی دست بزنی و همه جا سر بزنی همه هم بهت کلی عیدی دادن دست ...
15 فروردين 1392

اولین نوروز چگونه گذشت 1

سلام به همه دوستان ما با تأخیر اومدیم آخه مسافرت بودیم بعد اومدنمونم همش مهمونی میرفتیم وعید دیدنی هنوزهم ادامه داره ومهمون میاد وما هم میریم   اول از چهارشنبه سوری بگم که خیلی خوش گذشت آماده شدیم وبرای شام رفتیم خونه مامانی وکمی هم مواد محترقه بی خطر بابابرای راستین جون خریده بود آتیش روشن کردیم وترقه ودینامیت وسر وصدای زیاد ولی راستین میترسید وگریه میکرد ومامانی تو خونه راستین ونگه داشت وبعد هم من رفتم تو خونه ومامانی اومد نوبتی نگهش داشتیم بعد کلی آتیش بازی و پریدن از آتیش اومدیم و شام خوردیم وتخم مرغ رنگیامونون باز کردیم وراستین کادوی مامانی رو که گوشی بود بهش داد ومامانی هم کادو ها...
13 فروردين 1392
1